به انگلیسی

اشتراک گذاشته شده با :

معنی کلمه مقصر به انگلیسی

www.avaltc.com
اصطلاحات مربوط به تصادف – بخش چهارم | مرکز آموزش زبان آوا
11 جولای 2016 ... اصطلاحات مربوط به تصادف – بخش چهارم. ... زبان انگلیسی, کانال تلگرام آموز زبان انگلیسی @Avaltc, کلمات و عبارات رانندگی به انگلیسی, کلمات و ...

www.almaany.com
ترجمة و معنی کلمه مقصر در فرهنگ لغت فارسی-عربی اصطلاحات صفحه 1
معنی مقصر تعریف کلمه مقصر در فرهنگ لغت آنلاین المعانی مبحث مورد جستجو موضوع است ... را مقصر شمرد را ملامت نمود را مسوول دانست به گردن انداخت [عمومی], أنحي على ...
www.worldtranslators.net
ترجمه عربی به فارسی و فارسی به عربی - شبکه مترجمین ایران
زبان فارسی امروز نیز به میزان بسیار زیاد با زبان عربی در آمیخته شده است، به طوری که تفکیک میان کلمات عربی و فارسی در زبان فارسی غیر ممکن است. همچنین با ...
fa.wikiquote.org
ضرب‌المثل‌های انگلیسی - ویکی‌گفتاورد
مترادف فارسی: «عروس نمی‌توانست برقصد، می‌گفت زمین کج است. ... ترجمه: «انسان نیک در جمع اشرار، شریرترین آن‌ها به نظر می‌رسد.» مترادف ...... خواستن توانستن است!
fa.wikipedia.org
تجاوز جنسی - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
نزدیکی فرد بالغ با افراد کم‌سن و سال و کودکان، حتی اگر با رضایت او باشد، تجاوز ..... لیزاک (به انگلیسی: Lisak )، کانین را متهم می‌کند که نظرات ادارهٔ پلیس را بدون ...
www.ssa.gov
English-Farsi Glossary — انگليسي فارسي فهرست ... - Social Security
تقريبی. ARC )AIDS Related Complex(. ا- آر- سی )گروه وابسته به اید ز(. Area Agency on Aging. سازمان محلی در مورد سالمندان. Area Code. کد ناحیه. Arise. ناشی شدن.
www.farsilookup.com
فرهنگ واژگان فارسی به انگلیسی
persian to english , english to english and perisan to persian dictionary.
ielts-toefl-tehran.com
اصطلاحات Idiom زبان انگلیسی با معنی فارسی - بخش ششم
اصطلاحات Idiom زبان انگلیسی - اصطلاحات کاربردی و روزمره زبان انگلیسی همراه با معنی و مثال - English ... تحت کنترل کسی بودن – وابسته به کسی یا چیزی بودن.
dic.amdz.com
دیکشنری آنلاین انگلیسی و فارسی
دیکشنری آنلاین انگلیسی به فارسی و فرهنگ لغت فارسی به انگلیسی. ... دیکشنری آنلاین. فرهنگ لغت انگلیسی به فارسی. لغت انگلیسی مورد نظر خود را وارد نمایید.
razezaban.blogfa.com
همه چی به زبان انگلیسی
او با کمک یک چکش کوچک یخ را شکست و آن را داخل دستگاه مخلوط کن انداخت. معنی اصطلاحی (یک اصطلاح):. - Before the conference began, the speaker broke the ice  ...